تغییرات سریع اجتماعی ودرنتیجه آن تنوع زیستی جهان به شکل روزافزونی محققان را با زمینه های اجتماعی ودیدگاههای جدیدی مواجه ساخته است این مسائل به قدری برای آنان نوظهورومتنوع اندکه روش های سنتی (روش های قیاسی) برای شناخت آنان پاسخگو نیست بدین جهت تحقیق اجتماعی به شکل فزاینده ای واداربه استفاده ازروشهااستراتژیهای جدید(روشهای استقرایی)شده اند.به عبارت دیگرروهای قیاسی ازمفاهیم دانش نظری پیشین
متاثرندامادرشیوه های نوین نظریه ها براساس مطالعات تجربی تدوین می شوند
پژوهش کیفی به عنوان جنبشی اصلاح گرایانه ازسال 1970 دردانشگاهها شروع شد این پژوهش تلاش وکوششی اندیشمندانه برای معنادارکردن واقعیات است ابعاد پژوهش کیفی یک عملکرد تلفیقی برای پژوهشگران دارد.نورمن دنزین ویووانا لینکلن معتقدند : پژوهش کیفی ماهیتا چندروشی است ورویکردی تفسیری وطبیعت گرایانه به موضوع مورد مطالعه است این بدان معناست که پژوهشگران کیفی اشیا را درموقعیتهای طبیعی آنها مطالعه می کنندومی کوشند پدیده ها را برحسب معناهایی که مردم به آنها می دهندمفهوم سازی یا تفسیر کنندپژوهش پدیدار شناسی یکی ازپرکاربردترین سنت های پژوهش کیفی می باشد.پدیدارشناسی مطالعه دنیای فردی است دنیا به عنوان اینکه ما آن را چگونه تجربه می کنیم قبل از آنکه درمورد آن بیندیشیم یا درمورد آن مفهوم سازی کنیم یعنی تجربه بلاواسطه وفوری دنیا بدون آنکه از طریق پیش داوری ها وایده های نظری به تصویرکشیده شود از نقطه نظرپدیدارشناختی پژوهش همیشه متمرکزاین سوال اساسی است که ما چگونه دنیا را تجربه می کنیم ؟ ما عمیقا معتقدیم که دردنیا وجود داریم وزمانی به سوی شدن حرکت می کنیم که به صورت خود خواسته وعمدی خودمان را به آن ملحق کنیم وبه صورت کامل بخشی از آن شویم .پدیدارشناختی این ارتباط جدایی ناپذیربا دنیا را بیان می کند. دراین نوع پژوهش ما از رازو رمزهای نهان دنیا ودوستی وصمیمیتهایی که ازخصوصیات دنیاست وموجب می شود دنیا به عنوان دنیای درون ما ودرما موجودیت یابد آگاهی می یابیم ما می خواهیم بدانیم که چه وکدامین مسائل درموجود شدن ما نقش اساسی دارندپژوهش پدیدارشناختی اغلب به شخص وخود فرد اشاره دارددرحقیقت به موجودیت بی همتای هرانسان آنچه به آن تجربه زیست شده می گویند اشاره دارد. پدیدارشناسی به معنای شناخت پدیده هاست مکتب پدیدارشناسی درپی آن است که با تفکیک وآگاهی با واسطه وبی واسطه ازیکدیگرآگاهی انسان را ازپدیدارهای ذهنی که بدون واسطه درذهن وی ظاهر می شوند وممکن است حتی عینیتی هم نداشته باشند.مورد مطالعه قراردهددرنهایت پدیدارشناسان به دنبال دریافت پیش داوری موضوع از طریق به تجربه درآوردن آن هستندوبه باورآنها شناخت پدیدار، آنگونه که هست تنها ازطریق خودشناسی ممکن است .صحبت درباب پدیدارشناسی بدون دیدگاههای ادموند هوسرل (1859-1938) ومارتین هایدگرامکان پذیرنیست .مکتب پدیدارشناسی با نام ادموندهوسرل به عنوان پایه گذارمکتب وفیلسوفانی چون هایده گر، ژان پل سارتروموریس مرلوپونتی به عنوان توسعه دهندگان این مکتب گره خورده است .ادموندهوسرل ازچهره های مهم وتاثیرگذارفلسفی درقرن بیستم وبنیانگذارپدیدارشناسی است ادموندهوسرل اولین کسی بودکه پدیدارشناختی را به عنوان یک روش توصیفی مطرح کرداو پدیدارشناختی را روشی برای تحلیل پدیدارها ، یعنی شناخت آگاهانه ما دراین خصوص که اشیا ورویدادها چگونه درتجربه ما جلوه گرمی شوندمی داند.درواقع اصطلاح پدیدارشناسی به لحاظ مفهومی به دو دوره ی تاریخی پیشا هوسرل وپسا هوسرل قابل تقسیم است درمقطع زمانی پسا هوسرل ، پدیدارشناسی عمدتا فهم وادرام هستی را موردتوجه قرارمی دهد اما دوره پیش از هوسرل ، پدیدارشناسی با نوعی تکثرمفهومی مواجه می شودتفاوت عمده پدیدارشناسی دردومقطع زمانی پیشا وپسا هوسرل این است که پدیدارشناسی تا پیش ازهوسرل یک علم پسینی وحاصل فرایند شناخت است حال آنکه نزد هوسرل ومتاخرین وی پدیدارشناسی یک علم پیشینی ، ماقبل تجربی وضروری است ازنظر هوسرل برای نیل به ماهیت وعینیت اشیا باید هرگونه نظریه پردازی وهمه مفروضات پیشین را تعلیق حکم کرد تا بتوان با خود پدیدارمواجه شد.پدیدارشناسی همان چیزی است که خودرادرآگاهی آشکارمی سازدکه برای هوسرل پدیدارشناسی روش ماهیت اشیا بود.هوسرل واژه دنیای زیست شده را مطرح کرد اوازاین واژه به عنوان دنیای تجربه فوری وبی واسطه ، دنیایی که به صورت طبیعی تجربه می شود، یعنی همان زندگی طبیعی اصیل نام میبرد.پدیدارشناسی واقعیت وحقیقت پدیدارها ، یعنی اشیایی را که پدیدار می شوندبازمی شناسد. دردیدگاه دکارتی "تصویر"، "عین ادراکی " یا "یک نماد" درذهن ممکن است اما ازنظرپدیدارشناسی ، پدیدارها شیوه هایی هستند که اشیا درآنها می توانند باشند .طریقی
که اشیا پدیدارمی شوند بخشی ازهستی آنهاست . اشیا آنگونه که هستندپدیدارمی شوند.
نتیجه
پدیدارشناسی اززمان هوسرل به بعد به عنوان یک روش صحیح ، هم به لحاظ فلسفی وهم به لحاظ علمی ، جهت شناخت حقیقت مطرح شده است وتوسط بزرگان علم وفلسفه مورداستفاده قرارمی گیرد.پدیدارشناسی با اینکه به علم اعتماد کامل دارد ولی موضوعات را درحدذات خودبه معنی پدیدارشناسانه آن جستجو می کندوهرگونه شناخت ماقبل پدیداری را کنار می گذاردوبه طورمدام به توصیف پدیده ازنظرگاههای مختلف می پردازد.براین مبنا می توان گفت : پدیدارشناسی عبارت از مطالعه توصیفی پدیدارها است به همان نحوی که آنها خود را درزمان ومکان ظاهرمی سازندوپدیدارشناسی به عنوان روش ، عبارت ازتلاش برای درک ماهیات ازخلال حوادث وواقعیات تجربی است.
منابع:
مبانی فلسفی پژوهش پدیدارشناسی (پاورپوینت) ، دکترکشتی آرای ، نرگس
پدیدارشناشی چیست ، احمدی ،حسینعلی
:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0